دلار و تنش های سیاسی

علی دادپی:

چندبعدی بودن رویدادهای اقتصادی باعث می‌شود تا بسیاری از سیاست‌زدگان عرصه جدل، از آنها برای جاه‌طلبی‌های خود بهره ببرند بی‌آنکه در بند تحلیل و ریشه‌یابی باشند. این روزها واکنش‌ها در شبکه‌های اجتماعی به افزایش بهای دلار در بازار ارز بسیار جالب است و به 3دسته تقسیم می‌شوند. نخستین گروه دلواپسان از دست دادن فرصتی برای حمله به دولت هستند٬ دومین گروه عزاداران همیشگی دلار هفت تومنی و گروه سوم که در اقلیت قرار دارند تحلیلگرانی هستند که می‌کوشند بگویند چرا بهای دلار افزایش یافته است.
2گروه اول از بند منطق آزاد، مدت‌هاست که از مسیر خرد و دانش به خاکی تندروی و دامن زدن به احساسات پناه برده‌اند. گروه اول می‌کوشد با بزرگ جلوه دادن افزایش بهای دلار به ۵۰۰۰ تومان پس از ۵ سال ریاست‌جمهوری آقای روحانی هم آنانی که به ایشان رأی داده‌اند را دلسرد کند و هم دستاوردهای اقتصادی برجام و دولت آقای روحانی را انکار کند. طنز ماجرا در اینجاست که این گروه بیشترین کارشکنی‌ها را در روند توسعه و در فرایند برجام کرده است.در واقع اگر کاهش ارزش ریال دلیلی داشته باشد بخشی از آن عدم‌رشد اقتصادی کشور در بخش غیرنفتی و افزایش هزینه‌های مالی ناشی از فساد اقتصادیست. در هر دو مورد این گروه با جنجال‌سازی‌ و اولویت دادن به اهداف سیاسی خود اقتصاد را مجبور به پرداخت هزینه‌های کجروی‌ها و مفسده‌ها کرده‌اند بی‌آنکه عاملین را مجازات کنند.
پرسشی که این روزها مطرح است٬ این است که چطور با تحمیل هزینه سیاست‌های عوامگرایانه به دولت و جلوگیری از اصلاح برنامه‌هایی مانند هدفمندی یارانه‌ها و واقعی کردن بهای حامل‌های انرژی می‌توان انتظار داشت ریال قوی بماند؟‌ آیا می‌توان ارزش پول ملی کشور را تقویت کرد وقتی فضای امنی برای فعالیت اقتصادی وجود ندارد و فرار سرمایه از جذب آن پیشی می‌گیرد؟‌ متأسفانه به‌نظر می‌رسد در تبادل آتش سیاسی، اقتصاد نقش مهمات را ایفا می‌کند و کسی دربند ریشه‌یابی نیست. کاهش ارزش ریال در بازار ارز معلول روند شاخص‌های کلان اقتصاد کشور و افق سرمایه‌گذاری در آن است. حتی کاسبی که شاهد آن است شرورهای محل می‌خواهند جلوی مغازه‌اش دعوایی راه بیندازند، نگران سلامت شیشه‌هایش می‌شود و اجناسش را از پیاده‌رو به داخل مغازه می‌برد. تنش‌های سیاسی هیچ‌وقت به هیچ فعال اقتصادی اطمینان نداده است و برعکس او را نسبت به آینده نگران می‌کند. واقعیت اینجاست که ابهام در افق برجام باعث نگرانی و اضطراب فضای اقتصادی کشور شده است و انکار این واقعیت کمکی به گذر از چالش‌های در پیشرو نمی‌کند.
شکی نیست که سیاست‌های دولت و ادامه چند نرخی بودن ارز به این وضع کمک کرده است. ولی صادقانه از خود بپرسیم چه‌ کسی از فعالان اقتصادی و مدیران دولتی واقعا خواستار ارز تک‌نرخی است. برای بسیاری، رانت و رانت‌خواری سنت اقتصاد کشور است. ایشان بر این باورند که حرکت به سمت ارز تک‌نرخی در این شرایط پرتلاطم حذف یکی از منابعی است که به ایشان توان گذر از افت و خیزهای اقتصادی را می‌دهد. در واقع ما اسیر یک چرخه معیوب در اقتصاد کشور هستیم. از یک‌سو رویدادهای سیاسی آینده اقتصادی کشور را پر از ابهام و خطر می‌کند و فعالان اقتصادی خواهان رانت هستند تا از زیان مبهم در آینده بکاهند. پس نظام چندنرخی ارز می‌شود بخشی از تعادل ناسالم. از سوی دیگر نظام چندنرخی ارز به تلاطم اقتصادی می‌افزاید و بازار ارز را آسیب‌پذیرتر می‌کند.
در این میان، دعواهای سیاسی و جناحی تنها تقویت‌کننده این چرخه معیوب هستند. گویی کسی در بند راه‌حل نیست و آنچنان از هر حادثه‌ای برای تنش‌زایی بهره‌می‌برند که انگار نگران بقای توسعه و ادامه رشد اقتصادی نیستند.
در این رفتار نمی‌توان منطقی دید که امیدی برای همیاری و همکاری باقی بگذارد. کاش اینقدر روش‌شناسی رویدادهای اقتصادی را قربانی جاه‌طلبی‌های سیاسی نمی‌کردیم و یک‌بار به‌جای حمله به شخص یا اشخاص از خود می‌پرسیدیم: 4دهه است که بازار ارز شاهد سقوط ارزش ریال است٬ واقعا چرا؟ و شهامت اجرای راه‌حل و پذیرفتن واقعیت را داشته باشیم.

منبع: کانال سر خیابان فرصت

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید