ارزیابی های شتاب زده- تحصیل در خارج

محمدرضا اسلامی:

دوستان مختلفی در مورد برنامه هایشان برای ادامه تحصیل در خارج از کشور صحبت می کنند. گاه برداشت این است که چقدر نگاه به این موضوع کلی و در اصطلاح جنرال است. بی مناسبت نیست که چند نکته که در این باب ذکر شود:

یک – هدف  از تحصیل در خارج از کشور!

فردِ متقاضیِ ادامه تحصیل، پیش از خروج از ایران باید برای خودش به شکلِ مشخصی روشن کرده باشد که «هدف» از ادامه تحصیل در خارج از کشور چیست؟ هدف هیات علمی شدن در دانشگاههای خارج از کشور است؟ هدف اشتغال به کار در صنایع و شرکت های خارج از ایران است؟ هدف خارج شدن از ایران است؟ هدف گرفتن دکترا و بازگشت به ایران برای هیات علمی شدن است؟ هدف گرفتن دکترا و گرفتنِ اقامتِ کشوری دیگر است؟ … هر کدام از این پاسخ ها، مسیری «کاملا متفاوت» را الزام می کند. مشخصا اینکه عنوانِ پذیرش دکترا، یک عنوان کلی است ولی در جزئیات (بسته به اینکه به دنبالِ کدام یک از اهداف فوق باشیم) مسیری که انتخاب می کنیم با مسیرِ دیگر متفاوت خواهد بود.

به طور مشخص، باید در جزئیات بدانیم که هدف از خروج از کشور چیست؟

دو- اخلاق! استاد راهنما!

پاسخ به سوال بند یک هرچه که باشد، مهمترین نکته پس از آن «اخلاقِ استادِ راهنما» است. دورۀ دکترا یعنی حلِ یک مسئله یِ باقیمانده در مرز دانش. استادِ راهنما باید مسئله (این روزها می گویند پروژه) مشخصی برای کار (ریسرچ/پژوهش) داشته باشد، و علاوه بر آن باید امکانات آزمایشگاهی (برای تست یا نرم افزارهای لازم را) “نیز” داشته باشد. اما از همه اینها مهمتر، اخلاقش است. برای حل یک مسئله در طول سه، چهار، یا پنج سال باید به کرات با فردِ مقابل (همان جناب استاد) “گفتگو” (دیسکاشن) داشته باشیم. تمام این گفتگوها در «جزئیات» (Detail) است. افراد تندخو، افراد ایرادگیر، افرادی که تازه هویتِ عملی پیدا کرده اند ( تازه می خواهند عرض اندامِ علمی کنند)، روزگار دانشجو را در این چهار پنج سال سیاه می کنند. هر گفتگویی در جزئیات، به جزئیاتِ بلاتکلیفِ دیگری می انجامد. بحث “نهایی” نمی شود.

اما این یک سمتِ ماجرا در مواجه با اساتید جوان است. بعضا اساتید سالخورده هم مسائل دیگری دارند. استادی که “آرد ها را بیخته و الک ها را آویخته” ، به تعدادِ ماههای زندگی ما مقاله ژورنال منتشر کرده و انگیزه چندانی برای مقاله جدید یا پروپوزال جدید ندارد هم، به گونه ای دیگر اسباب تلف شدن وقت می شود. یکباره می بینیم دوسال سپری شده و هنوز هیچ مقاله ای نهایی نشده با جناب مستطابشان.

در جمع، استادِ جوان (پرانگیزه ولی بداخلاق) یا استادِ پیر (بی انگیزه یا بی تفاوت) یک فرمولِ کلی نیست. باید بگردیم و اطلاعات جمع کنیم که «اخلاقِ اخیرِ این استاد» چگونه است. یک دو دانشجویی که اخیرا فارغ التحصیل کرده به چه سرنوشت هایی مبتلا گشته اند؟ این مسیرِ گفتگویِ چهار، پنج ساله را ، شتابزده نباید انتخاب کرد. باز تکرار باید کرد: چهار پنج سال می خواهیم با کسی در جزئیات گفتگو کنیم.

سه – دست به برخی پروژه ها نباید زد!

مثال تلخی در طول این چندسال با من همراه است. درست در مقطعی که در ژاپن برای مدلسازی تیرکامپوزیت با نرم افزار آباکوس گیر کرده بودیم و نتایج مدل با نتایج تست آزمایشگاهی همخوانی نداشت، اخبارِ صعود سه کوهنورد ایرانی به قله برود پیک (به انگلیسی: Broad Peak) (با نام کی۳ نیز شناخته می‌شود) در رسانه ها برایم جلب توجه کرد. برودپیک، دوازدهمین قله بلند در دنیا با ارتفاع ۸۰۵۱ متر، در رشته‌کوه قراقروم و در شمال شرقی پاکستان است. این یکی از سخت ترین قله های دنیاست.

در تاریخ ۲۲ تیر ۹۲ سه جوان کوهنورد ایرانی (پویا کیوان، آیدین بزرگی و مجتبی جراحی) مسیر جدیدی در رخِ جنوب غربی برودپیک به نام مسیر ایران گشایش کردند ولی مبتلا شدن به سرمای شدید و بدی آب و هوای وحشی باعث شد تا ساعات طولانی در یکی از بدترین نقاطِ مسیر زمین گیر شوند و نهایتا جستجوی این عزیزان بی نتیجه ماند و در کمبود اکسیژن و سرما، جانِ خود را بر سرکار فتحِ این قله و بازکردنِ «مسیرِ جدید» نهادند. یادم هست که آن روزها بسیاری برای این عزیزان گریستند. گویی حس کردنشان دور از ذهن نبود. افرادى که جسارت و شجاعت بازکردنِ مسیرِ جدید دارند، بعضا به دلیل اعتماد به نفس بالا (و توانی که در خود می بینند و غلط هم نیست) دست به کارِ بازکردنِ مسیرهایی می زنند که به تعبیر کوهنوردانِ حرفه ای ، گاه چندسانتیمتر جابجا شدن در آنجا چندساعت به طول می انجامد.

اگر اعتماد به نفسِ علمی داریم، (و سابقه حرکت در مسیرهای دشوار) بیشتر باید هشیار باشیم که برای دوره دکترا دست به کارِ بازکردن چنین مسیرهایی نزنیم. منظورِ این یادداشت تنبلی در انتخابِ موضوعِ پایان نامه نیست. مقصود این است که بسیار در بسیار عزیزان توانمندی می شناسم که برای خواندن فلان بحث در جراحی قلب، یا فلان موضوع در فیزیک و … به آزمایشگاههایی رفتند و پنجه در پنجه موضوعاتی افکندند که نهایتا به موفقیت منتهی نشد.

اگر به سمت بازکردنِ مسیر در “برود پیکِ رشته” تان می روید باید (قبلا) چند قله آسان تر آزموده باشید، و مهمتر از این (تکرار باید کرد:مهمتر از این) استادِ مناسب با پول و فاندِ مناسب در کنارِ دستتان باشد. آنگاه یا علی.

چهار- نکته آخر.

در این بحث حرفهای زیاد دیگری می شود زد. اما برای رعایت کردن مجالِ تنگ تلگرام یک نکته دیگر را نيز در پایان باید ذکر کرد. هنوز در ایران بسیاری گمان می کنند “آمریکا” محلِ جذبِ نخبگان است. خیر! آمریکا محلِ رقابتِ نخبگان است. شاید سه یا چهار دهه پیش، چنین بوده که تسهیلاتی برای جذب نخبگان در #آمریکا تدارک دیده شده بود؛ اما امروز در هر رشته ای (هر رشته ای) كه صدا بزنید در آمریکا متخصص از هند و چین و مصر و بنگلادش و… ریخته. آمريكاىِ امروز محل ازدحام متخصصين است. اگر برنامه آمریکا دارید باید خود را برای رقابتِ بعد از گرفتنِ مدرک دکترا مهیا کنید.

کانال ارزیابی های شتاب زده

محمدرضا اسلامی


تلگرام نوشت های بیشتر را اینجا ببینید


 

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید